شير ورفقاش نشسته بودن گپ میزدن بين صحبتاشون اقا شيره يه نگا به ساعتش ميندازه و ميگه اوه اوه ساعت ١٢ شد من بايد برم خونه خانم خونه منتظرمه ، گاو پوزخندي ميزنه و ميگه: زن ذليلو نگا .ادعاتم ميشه سلطان جنگلي؟
شير لبخند تلخي ميزنه و ميگه: تو خونه يه 'شير' منتظر منه نه يه 'گاوي ' مثل تو!
برچسب : نویسنده : shark1356 بازدید : 39